شرح دعای مکارم الاخلاق
شرح محمد تقی فلسفی
و کان من دعائه علیه السلام فی مکارم الاخلاق و مرضی الافعال
بسم الله الرحمن الرحیم
اللهم صل على محمد و آله و بلغ بایمانى اکمل الایمان
دعاى شریف «مکارمالاخلاق» صحیفهى سجادیه حاوى تعالیمى مهم و درسهایى آموزنده و انسانساز است و به هر نسبت که افراد علاقهمند و با ایمان در مضامین آن دقت کنند و محتواى آن را به نیکى فراگیرند و دستورهایش را عملا به کار بندند، به همان نسبت از سعادت واقعى و کمال راستین برخوردار مىگردند و به مکارم اخلاق و سجایاى انسانى متخلق مىشوند. البته اگر این دعا شرح و تفسیر شود و جملات آن با استفاده از آیات و اخبار، مورد بحث و بررسى قرار گیرد، قطعا فواید و نتایج آن براى مسلمانان بیشتر خواهد بود. براى نیل به این هدف مقدس، اینک به خواست خداوند متعال، شرح و تفسیر آن آغاز مىگردد.
امام سجاد (ع) در ابتداى دعا، بر پیامبر گرامى اسلام و اهلبیت معظمش درود مىفرستد و در پیشگاه الهى عرض مىکند: اللهم صل على محمد و آله و بلغ بایمانى اکمل الایمان. خداوندا! بر محمد و آل محمد درود فرست و ایمان مرا به کاملترین مدارج آن برسان.
در جملهى اول، یعنى «صلوات بر پیامبر اسلام» دو مطلب قابل بحث است: یکى مشروعیت اصل دعا در آیین مقدس اسلام، و آن دیگر درود بر نبى معظم اسلام قبل از آغاز دعا.
اما موضوع اول، یعنى «مشروعیت دعا از نظر شرع مقدس» یکى از قطعىترین امور دینى و از جملهى ضروریات اسلام است، یعنى قرآن شریف و روایات پیغمبر و ائمهى معصومین علیهمالسلام این مطلب را به مردم آموختهاند که مسلمانان و پیروان قرآن باید حوائج و مقاصد خود را و حل مشکلات و گرفتاریهاى خویش را در پیشگاه خدا عرضه کنند و از ذات اقدس او بخواهند که آن مشکلات را حل نماید و آن گرفتاریها را برطرف سازد. بنابراین اصل مشروعیت دعا در اسلام قطعى و مسلم است.
جالب آنکه نه تنها در دین اسلام دعا امرى است قطعى و مسلم، بلکه در ادیان انبیاى گذشته و نزد پیامبران سلف نیز مسئلهى دعا یک امر حتمى بوده و پیشوایان الهى این مطلب را به مردم گفته و آموختهاند. علاوه بر این خودشان در مواقع و موارد متعدد در پیشگاه بارى تعالى دعا کردهاند و خداوند بعضى از آن دعاها را در قرآن شریف آورده است. یک مورد در قضیهى حضرت شیخالانبیاء و المرسلین، ابراهیم خلیل است. موقعى که هاجر و اسماعیل را به سرزمین بىآب و گیاه مکه آورد و آنان را در آنجا مستقر نمود، عرض کرد: ربنا انى اسکنت من ذریتى بواد غیر ذى زرع عند بیتک المحرم ربنا لیقیموا الصلواه.
پروردگارا! من کسانى از اهل بیت و ذریهى خود را در این سرزمین بىآب و گیاه، در کنار بیت مقدست اسکان دادهام براى آنکه اقامهى نماز کنند و دینت را برپا دارند. آنگاه دعا مىکند و مىگوید: فاجعل افئده من الناس تهوى الیهم.
بار الها! تفضل کن و در مقابل این خدمت دینى، دلهاى مردم را به آنان متمایل بنما.
دعاى دیگرى که خدا در قرآن آورده، از حضرت زکریاست. او در ایام پیرى و شکستگى خود و در روزگار پیرى همسر خود به پیشگاه الهى عرض مىکند: و انى خفت الموالى من و رائى و کانت امراتى عاقرا فهب لى من لدنک ولیا.
خداوندا! من بعد از خود در امر دین تو از کسان و بستگانم خائفم. پروردگارا در این سنین پیرى خودم و همسرم، به لطف و کرمت به ما فرزندى عنایت کن که جانشین من شود و مسائل مربوط و متناسب با من را انجام دهد.
باریتعالى دعاى او را مستجاب کرد و حضرت یحیى را به وى عطا فرمود.
اما دعاى سوم از حضرت موسى بن عمران (ع) است. موقعى که موسى (ع) از طرف خداوند مامور مىشود نزد فرعون برود و او را به دین حق دعوت کند، این امر خطیر و بزرگ را به لطف الهى مىپذیرد ولى دعا مىکند و مىگوید:
رب اشرح لى صدرى و یسرلى امرى و احلل عقده من لسانى یفقهوا قولى.
بار الها! تو به من در این کار بزرگ، شرح صدر عنایت فرما، مشکلات مرا در این راه آسان کن و زبان مرا گویا نما تا آنان سخنان مرا بفهمند و به دین تو متوجه شوند.
آیات دیگرى نیز در قرآن شریف هست که خداوند در آنها از دعاى پیامبران سخن گفته و قضایاى آنان را نقل نموده است.
مقصود از ذکر این چند آیه توضیح این مطلب است که مسئلهى مشروعیت دعا نه فقط در دین مقدس اسلام است و نه فقط پیغمبر اسلام و ائمهى معصومین علیهمالسلام خود دعا کردهاند، بلکه دعا در ادیان سلف هم مشروعیت داشته و جزو تعالیم الهى بوده و پیامبران خدا و پیشوایان دین هم مشکلات و تمنیات خود را در پیشگاه خدا عرضه مىکردند، دعا مىنمودند، و از او اجابت مىخواستند.
در اولین جملهاى که امام سجاد (ع) در دعاى «مکارمالاخلاق» آورده، درود به پیغمبر است: اللهم صل على محمد و آله.
این جمله داراى دو بعد است. بعد اول این است که دعا مشروعیت دارد، خواه موضوع دعا درود بر پیغمبر اسلام باشد و خواه موضوع آن مسائل و مطالب دگر، و انبیاى گذشته نیز این برنامه را داشتند.
اما مسئلهى درود بر پیغمبر اکرم در آغاز دعا مطلب دگرى را هم در بر دارد و آن اینکه تمنیات و تقاضاهاى مردم، به علل متعدد، گاهى قابل استجابت است و گاهى قابل پذیرفتن نیست. آنجایى که مقبول درگاه الهى است عمل مىشود اما آنجایى که مورد قبول واقع نمىشود، علل و عوامل متعدد دارد و موانعى بر سر راه تحقق آن تقاضاست که بدان سبب قابل قبول پروردگار نیست. این مطلب در خلال روایات و اخبار اهلبیت آمده و قسمتهایى را خاطرنشان ساختهاند. از جملهى دعاهاى مردود، دعاهایى است که برخلاف نظام احسن عالم و قضاى قطعى خدا باشد. مثلا اگر کسى دعا کند که «پروردگارا! من همیشه زنده بمانم و هرگز از دنیا نروم»، دعایش پذیرفتنى نیست، زیرا: کل نفس ذائقه الموت. هر نفسى شربت مرگ را مىچشد.
یا دعا کند که «بارالها! جوانى من همیشه ثابت بماند و من هرگز به پیرى و فرسودگى دچار نشوم»، این دعا نیز قابل عمل و استجابت نیست، زیرا قضاى قطعى خداوند این است که انسان از طفولیت به نوجوانى و جوانى برسد، سپس به میانسالى برسد، و اگر عمر داشته باشد به پیرى برسد و آنچنان فرسوده شود که تمام قوا را از دست داده و معلومات خود را فراموش کرده باشد. این برنامهها را خداوند به قضاى خود مقرر فرموده و در قرآن شریف آمده است.
گاهى افراد از روى عدم توجه و بىعلمى دعاهایى مىکنند که از نظر حفظ نظام عالم عملى نیست و ائمهى معصومین علیهمالسلام در مواقعى به افراد تذکر دادهاند و آن تذکرات به صورت حدیث در کتب اخبار آمده، تا مردمى که از آن به بعد مىآیند و پیرو اسلاماند متوجه آن دقایق و نکات باشند. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که فرموده، دعا کننده نگوید: اللهم لا تحوجنى الى احد من خلقک فانه لیس من احد الا هو محتاج الى الناس بل یقول اللهم لا تحوجنى الى شرار خلقک، و لا یقول اللهم انى اعوذبک من الفتنه بل یقول من مضلات الفتن و ان لا یسال فوق قدره فانه یستحق الحرمان.
آن کس که دعا مىکند نگوید: بار الها! مرا محتاج به هیچیک از مخلوقین خود منما، زیرا انسانى نیست مگر آنکه محتاج به مردم است. اگر مىخواهد دعاى صحیح بنماید بگوید: خداوندا! مرا به اشرار خلقت محتاج منما.
در جملهى دوم مىفرماید: کسى نگوید: خدایا! از فتنه و امتحان به تو پناه مىبرم، زیرا آزمایش مردم قطعى است و حتما همهى افراد در زندگى باید مورد آزمایش قرار گیرند، بلکه در مقام دعا بگوید: خدایا! از آن امتحاناتى که موجب لغزش مىشود و باعث گمراهى و کجروى انسان مىگردد به تو پناه مىبرم.
و همچنین مىفرماید: هیچ فرد دعاکنندهاى، از خداوند، بالاتر از قدر و منزلت و ارزش خود تقاضا ننماید، زیرا چنین انسانى که تقاضاى بىمورد و فوق مقدار و وزن خود مىنماید شایستهى محرومیت است که به آن دعا دست نیابد و آن دعا از وى پذیرفته نشود.
حدیث دیگر از على (ع) است: سمع (ع) رجلا یدعو لصاحبه فقال: لا اراک الله مکروها. فقال (ع): انما دعوت له بالموت، ان من عاش فى الدنیا لابد ان یرى المکروه.
مردى در حضور على (ع) دربارهى دوست خود دعا کرد و گفت: خداوند هیچ ناملایم و مکروهى را براى او پیش نیاورد و دربارهى او روا ندارد. على (ع) که این دعا را شنید به او فرمود: شما براى دوستت دعا کردهاى به مرگ، یعنى مىگویى: خدایا دوست مرا از دنیا ببر و به حیات او خاتمه بده، زیرا انسان زنده و کسى که در دنیا زندگى مىکند لابد و ناچار باید به ناملایمات و مکروهاتى دچار گردد.
این چند نمونه روشنگر این حقیقت است که مردم بدانند چرا اغلب دعاها مستجاب نمىشود. یک قسمت بىاثر ماندن دعاها مستند به این است که خواستههاى آنها برخلاف نظام آفرینش است. اما علل و عوامل دیگرى هم هست که موجب عدم استجابت است و دعا در پیشگاه الهى مورد قبول واقع نمىشود و به اجابت نمىرسد.
در بین تمام دعاها یک دعا که قطعا و جزما همیشه مستجاب مىشود، دعاى صلوات است، یعنى اینکه انسان بگوید: اللهم صل على محمد و آل محمد.
این یک تمنایى است که قطعا پذیرفتهى درگاه الهى است و هر دعا کنندهاى ذکر صلوات را بگوید و تقاضاى درود براى پیغمبر و آل پیغمبر بنماید خداوند دعاى او را مستجاب مىکند و به پیغمبرش درود مىفرستد. در این مورد در روایات آمده که چون دعاى درود بر پیغمبر قطعا مورد پذیرش است، شما براى اینکه دعاهاى دگرتان مستجاب شود قبل از دعا کردن، به رسول اکرم و اهل بیتش صلوات بفرستید و سپس تقاضاى خود را بگویید، زیرا دعاى صلوات مورد قبول حتمى است و درخواست شما هم که در کنار دعاى صلوات به پیشگاه خدا عرضه شده زمینهى پذیرش بهتر و عالیتر دارد و در این باره روایاتى است که به بعضى از آنها اشاره مىشود.
امام صادق (ع) مىفرماید: لا یزال الدعا محجوبا حتى یصلى على محمد و آل محمد.
همیشه دعاها در پشت پرده است، یعنى نمىتواند آزادانه به پیشگاه الهى راه پیدا کند تا وقتى که مشتمل بر درود به پیغمبر باشد.
حدیث دوم: على (ع) مىفرماید: کل دعاء محجوب عن السماء حتى یصلى على محمد و آله.
دعاها محجوب و محروم از وصول به مقامات عالیه است تا وقتى که درود به پیغمبر فرستاده شود.